ای اهالی دور دست...
پرتاب شده درب داغان است...
خسته...
اما دلی پر از امید...
جرقه هایی در دور دست می بینیم... امید داریم... امید باشه...
دور دستی ها...
دوستتان داریم...
با احترام پرتاب شده.
-------------------
گفتیم امشب فال حافظ بگیریم به جای نامه نگاری! برای همه جفت دیوونه ها که خب همه توش مستترن
فرمودند:
مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید که ز انفاس خوشش بوی کسی میآید
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش زدهام فالی و فریادرسی میآید
زآتش وادی ایمن نه منم خرم و بس موسی آنجا به امید قبسی میآید
هیچ کس نیست که درکوی تواش کاری نیست هرکس آنجا به طریق هوسی میآید
کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست این قدر هست که بانگ جرسی میآید
جرعهای ده که به میخانهٔ ارباب کرم هر حریفی ز پی ملتمسی میآید
دوست را گر سر پرسیدن بیمار غم است گو بران خوش که هنوزش نفسی میآید
خبر بلبل این باغ بپرسید که من نالهای میشنوم کز قفسی میآید
یار دارد سر صید دل حافظ یاران شاهبازی به شکار مگسی میآید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر