تو کارت پستال ها یه جمله کوتاه مینویسن معمولا ... نه نامه
ولی کار همون نامه رو میکنه...
وقتی رفتی تو ذهن کسی و نبودت حس گم شدن یه چیزی باشه واسه یه نفر
وقتی چشمات رو از خستگی، باید با چوب کبریت باز نگه داری ولی به یادش و عشقش میای مینویسی
وقتی سرعت اینترنت پایینه ، مخابرات گند زده ، ایران سل داغونه، و هیچ راه ارتباطی نمیمونه و تو به مرز جنون میرسی از حرف نزدن باهاش...
وقتی تو هر لحظه همه اش به یادشی، و یه لحظه که یادت میره عذاب وجدان میگیری و خودتو فحش میدی.
وقتی چیزی که فکر میکردی خیلی خوشحالت میکنه زیاد برات مهم نباشه و به جاش به فکر این هستی که زودتر باهاش حرف بزنی
اون موقع است که میفهمی مستقل از خودت سیاه و کبود شدی...
اون موقع است که
ابر و باد و دریا میگن که این همون حسه است...
حس عاشقی...
باهار عیدی داد، عیدی مبارک.
----------------------------
من همون جزیره بودم ،
خاکی و صمیمی و گرم ،
واسه عشق بازی موجا،
قامتم یه بستر نرم ...
یه عزیز دردونه بودم ،
پیش چشم خیس موجا ،
یه نگین سبز خالص ،
توی انگشتر دریا ...
تا که یک روز تو رسیدی ،
توی قلبم پا گذاشتی...!!!
غصه های عاشقی رو،
تو وجودم جا گذاشتی...
زیر رگبار نگاهت ،
دلم انگار زیرو رو شد ،
برای داشتن عشقت ،
همه جونم آرزو شد.
تا نفس کشیدی انگار ،
نفسم برید تو سینه ،
ابر و باد و دریا گفتن ،
حس عاشقی همینه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر